هنوز نتیجهی تست کرونای توی فرودگاهمان نیامده بود. اتاق هتل هم به لطف تهویه مطبوع یخچال بود. آن قدر سرد بود که هر چند ساعت مجبور میشدیم خاموشش کنیم. حالت اتوماتش خراب بود و نمیفهمید که از یک درجهای پایینتر سردمان میشود. درجه حرارت دبی بین ۳۰ تا ۳۸ درجه بود. شرجی هوا جوری بود که گفتیم فقط عصرها برویم بیرون. کتاب «دبی، سریعترین شهر دنیا» را از فیدیبو گرفته بودم و مشغول خواندنش شدم. خیلی پیشترها میخواستم بخوانمش. بهانه نداشتم. سفر به دبی بهانهی خوبی شده بود.
تند تند میخواندم. جیم کرین آدم رودهدرازی بود و توی متنش اطناب زیاد داشت. کتاب از تاریخ دبی میگفت و این که چهطور دبی دبی شد. شهری که ۲۰۰ سال پیش به معنای واقعی کلمه بی آب و بی علف بود. آنقدر خشک و غیرقابل زیست بود که فقط جمعیت اندکی در حاشیهی ساحل با ماهی گرفتن و صید مروارید روزگار میگذارندند. از ۳۶۵ روز سال ۳۵۰ روزش آفتاب محض است و آن ۱۵ روز هم فقط کمی مهآلود میشود.
خاندان آل مکتوم حدود دو قرن است که بر این شیخنشین حکومت دارند. از ۱۹۱۲ تا به امروز فقط چهار تا حاکم عوض کرده: سعید بن مکتوم، راشد بن سعید، مکتوم بن راشد و محمد بن راشد. اسطورهی ثبات حاکمیت است. تو این دو قرن هم فقط یک بار یک شورشی پیش آمد و آن هم توی عروسی راشد بن سعید توی سالهای ۱۹۳۰ بود که چند نفر را کشتند و حکومت خودشان را ادامه دادند.
امارات متحدهی عربی هم مجموعهی هفت امیرنشین است: ابوظبی، دبی، شارجه، عجمان، امالقرین، رأسالخیمه و فجیره. بینشان ابوظبی به خاطر منابع نفتی پولدارترین است و دبی هم به خاطر تصمیمهای حاکمانش خاص است.
در ۱۹۰۱ به خاطر سیاستهای رضاشاه تعدادی از اهالی لار و بستک و بندر لنگهی ایران به دبی مهاجرت کردند. اینها محلهی بستکیه را در دبی ساختند. اهالی دبی قبل از آمدن ایرانیها با پدیدهی بادگیر آشنا نبودند و گرمای طاقتفرسای تابستان را فقط تحمل میکردند. ایرانیهایی که به دبی آمدند با خودشان تجارت و کسب و کار را وارد دبی کردند و اثرات بلندمدتی بر شیوهی زیست اهالی دبی گذاشتند.
تا پیش از ۱۹۷۱ دبی وابستهی انگلیس بود و توقفگاه مسافران و کاروانهای تجارتی مسیر لندن- هندوستان. مستعمره نبوده. چون هیچ چیزی نداشته. هیچ ثروتی نداشته. فقط چون توقفگاه خوبی بوده انگلیسیها آنجا نماینده داشتند. حاکمان دبی هم برای گذران زندگی نیازمند توجهات انگلیسیها بودند. تا اواسط قرن بیستم از راه صید مروارید و فروش آن به غربیها زنده میماندند. در ۱۹۵۸ در ابوظبی نفت کشف شد و یکهو پولدار شدند. اما دبی در زمینهی نفت خوششانس نبود. تا ۱۹۷۳ به نفت نرسید. ذخایر نفتش هم خیلی کم بود. بین ۷ امیرنشین امارات دبی فقط ۴ درصد از سهم فروش نفت را داشت. شیخ راشد اما با همین درآمدهای نفتی چند تا کار کرد: برای دبی اسکله ساخت تا کشتیهای باری بزرگ بتوانند پهلو بگیرند. چند تا بندر و اسکله ساخت. بعد برای دبی فرودگاه ساخت. یک میل عجیبی هم به ساختمانهای بلندمرتبه داشت. برج دوست داشت. بعد از ساخت فرودگاه سراغ ساخت برج توی برهوت دبی رفت.
عکسهای سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ دبی را که نگاه میکنی خندهات میگیرد که چند تا برج بلند وسط بیابان. اما اسکلهها و فرودگاهها کار خودشان را کردند. کم کم دبی تبدیل شد به بارانداز کشتیهای دنیا. کشتیهای غولپیکر کالاها را میآوردند دبی و دبی دوباره کالاها را با کشتیهای کوچکتر به سایر کشورها صادر میکرد. بازصادرات کالاها درآمد بزرگی شد. سر یک لج و لجبازی هواپیمایی امارات را هم راه انداختند. همان سرویسی که الان تقریبا از دبی به تمام کشورهای دنیا پرواز مستقیم دارد.
دبی یک سری اسکلهی خشک برای تعمیرات اساسی کشتیها هم ساخت که در زمان ساختشان به نظر خرج اضافه میآمدند. اما کسی بالای حرف شیخ راشد حرفی نمیزد. توی جنگ ایران و عراق دبی از این اسکلهها درآمدهای هنگفتی کسب کرد. چون ایران و عراق جنگ نفتکشها را داشتند و تعداد زیادی از کشتیهای هم را میزدند و برای تعمیر هم کجا بهتر از دبی؟!
دبی نه آب داشت. نه کشاورزی داشت. نفرتانگیزترین آبوهوای دنیا را دارد. یکی از معدود شهرهای خاورمیانه هم هست که هیچ مکان تاریخیای ندارد. اما...
تصمیم بعدی حاکمان دبی، تبدیل آن به شهری توریستی و محلی برای جذب سرمایهگذاران خارجی بود. در این زمینه هم کاملا گشوده بودند. مالیات نمیگرفتند. از سرمایهگذاران زیاد سوال نمیپرسیدند. به دین و مذهب آدمها کار نداشتند. همه چیز را زیرسبیلی رد میکردند. هم احمدینژاد را به دبی راه میدادند و باهاش شام میخوردند و هم بوش را مهمان سواحل خودشان میکردند. بعد از حملات ۱۱ سپتامبر رفتارها علیه عربها توی آمریکا بد شد. خیلی از عربها سرمایهشان را از آمریکا کشیدند بیرون و آن را به دبی انتقال دادند. دبی در بیست سال اخیر بزرگترین دورزنندهی تحریمها برای ایران بوده و ایرانیها خیلی از احتیاجاتشان را با قیمتی گزافتر از دبی خریدهاند. از آن طرف دبی و امارات اولین کشوری است که اسرائیل را در منطقه به رسمیت شناخته و بزرگترین شریک اطلاعاتی آمریکا در منطقه هم هست.
در سال ۱۹۹۹ برجالعرب را ساختند و آن را تبدیل به نماد شهرشان کردند. سواحل را برای همهی توریستهای تشنهی آفتاب دنیا آزاد کردند. حاکمان دبی مسلماناند و به شدت گیر حجاب و پوشیدگی. اما توریستها در این شهر آزادند. لخت و پتی هم بگردند کسی مزاحمشان نمیشود.
از ۲۰۰۲ شروع به فروختن زمین و خانه به خارجیها کردند. دبی در سه دههی گذشته محل کار و فعالیت ۲۰ درصد از جرثقیلهای کل دنیا بوده. فقط هم به توریسم بسنده نکردهاند. برنامهی تبدیل دبی به مرکز منطقهای خدمات بانکی را هم پیگیری کردند و دبی را به محل فعالیت بزرگترین بانکهای دنیا تبدیل کردند. دبی است و جذب سرمایه و بورس. شرکت عمار جزایر مصنوعی پالم را در دل خلیج فارس ساخته. مارینا دبی را ساخته. بلندترین برج دنیا را با ارتفاع ۸۱۸ متر ساختهاند. شهر اینترنت دبی را ساختهاند و یک شعبه از تمام شرکتهای کامپیوتری و اینترنتی دنیا در دبی فعالیت دارند...
حالا دبی شهر پول است. شهری که ۳.۵ میلیون نفر جمعیت دارد و حدود ۹۵ درصد جمعیتش مهاجراناند. شهری که تا همین ۵۰ سال پیش هم بیابان محض بوده...