جاده بازی (منجیل - طارم - زنجان -3)
پیمان .. | چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۷ ق.ظ |
برای رفتن از منجیل به سوی رودبار باید از 3تا تونل تاریک و همیشه دودآلود بگذری. تونلها را که رد کنی سمت چپت رودخانهی سپیدرود را میبینی. یک ساختمان هم میبینی که زندان شهر منجیل است. یک زندان در حاشیهی رود سپیدرود... کنار زندان یک راه حاشیهای است که جادهی کنار گذر سد است. باید دور بزنی و به سوی آن جادهی کنارگذر بروی. 200متر که جلو بروی قبل از سد یک پل آهنی باریک یک طرفه است که به آن سوی سپیدرود میرود. اگر ماشین از روبه رو بیاید باید صبر کنی تا رد شود بعد نوبت عبور تو برسد. بعد از آن 2 راه داری. اگر سمت راست بروی میرسی به رودبار و اگر از سمت چپ بروی میافتی توی جادهی منجیل زنجان. روی پل ایستادیم و در بهترین کادر از سد و رودخانهی سبز سپیدرود قرار گرفتیم. داشتیم عکس یادگاری میگرفتیم که یکهو دیدیم از انتهای پل یک تریلی 18چرخ اسکانیا دارد میپیچد تا از روی پل رد شود. ترسیدیم. پل باریک بود. آن قدر باریک که آن تریلی مماس با نردههای دو طرف پل داشت به سمتمان میآمد. همهمان یک طرف جمع شدیم و خودمان را از پشت چسباندیم به نردههای پل. تریلی به سمتمان آمد و مماس بر نوک دماغمان رد شد. پاشنهی پاهایمان را هم افقی و مماس بر نردهها کرده بودیم. اگر پاهایمان را جفت میگذاشتیم لاستیکهای تریلی... راننده و آقایی که کنارش نشسته بود بهمان خندیدند و دست تکان دادند و به آرامی رد شدند...ما 8نفر بودیم و هر کدام اطلاعاتی داشتیم برای خودمان که وقتی روی هم میگذاشتیم چیزهایی شنیدنی میشد. جادهی آن سوی سپیدرود از کنار دریاچهی بزرگ سد سپیدرود میگذشت. کنار تاج سد ایستادیم. به سرریزهای نیلوفری نگاه کردیم. سرریز نیلوفری را من یکی بلد نبودم. میثم که عمران خانده و محمدرضا که پروژهی کارشناسیاس تاج سد بوده گفتند. سرریز نیلوفری دایرههای بتونی در حاشیهی دیوارهی سد هستند که وقتی آب سد خیلی زیاد شود، آب اضافی از طریق آنها و نه از روی سد به آن سوی سد منتقل میشود. سرریزهای نیلوفری بودند. دریاچهی سبز سد بود. بعد توربینهای بادی نیروگاههای بادی منجیل بودند. بعد بادهای شدید منجیل بود که توی صورتمان میوزید و پیراهنهایمان را به تنمان میچسباند...دریاچهی کنار سد خلوت بود. هیچ کس نبود. هیچ چیزی هم نبود. هیچ امکاناتی هم نبود. تو بگو حتا یک سوپرمارکت برای فروختن رانی و آبمیوه. فقط چند تا درخت زیتون بود و ساحل و آن جاده... منجیلیها انگار نمیخاهند از این دریاچه سودی ببرند...دریاچهی سد منجیل بزرگ بود. خیلی بزرگتر از آن چیزی که فکرش را میکردم. چندین کیلومتر از جاده در حاشیهی این دریاچه ادامه دارد و بعد نوبت میرسد به سنگلاخ و کوههای طارم. کوههای قهوهای و قرمز طارم. درختهای سبز و نقرهای زیتون هر از گاهی مثل یک گله کنار جاده پیدا میشوند. ممکن است پسر نوجوانی را ببینی که کنار جاده ایستاده و 3-4تا ماهی کپور بزرگ جلویش گذاشته. آنها را از دریاچهی سد سپیدرود صید کرده. کار خودش است. کسی نمیداند که دریاچه ماهیهایی به آن بزرگی دارد. من آدمهایی را دیدهام که عشق ماهیگیریاند و قلاب دارند و دوست دارند بنشینند کنار آب و زل بزنند به آب تا قلابشان به دهان یک ماهی گیر کند. ولی ندیدهام که آنها برای ماهیگیری بروند منجیل...جاده فراختر میشود. قهوهای میشود. سرخ میشود. اخرایی میشود. سبزهای گوناگون میشود. جاده جنگلی نیست. در نگاه اول دلت لک میزند برای یک جادهی جنگلی. اما... دقت که میکنی تعداد رنگهایی که در اطراف جاده میبینی ده برابر رنگهای سبز هر جادهی جنگلی است... دشت... فراخی... دید گسترده...به گیلوان که میرسیم راه دو تکه میشود. یک تکه میرود به سوی آببر و از کنار قزل اوزن و چند رودخانهی دیگر که به هم ریهیده میشوند و سپیدرود را میسازند میگذرد. یک تکه هم میرود به سوی روستای سرخه دیزج و به سوی زنجان...به سوی زنجان میرویم. جاده ارتفاع میگیرد. جاده یکهو ارتفاع میگیرد و پر پیچ و خم میشود. لحظه به لحظه بالا و بالاتر میرویم. ماشینهایی که از روبهرو و در سرپایینی میآیند همه بوی لنت ترمز میدهند.نه. همینطور داریم ارتفاع میگیریم. نمیشود نایستیم و نگاه به منظرهی دشتهای زیر پایمان نیندازیم. بالاتر میرویم. آن قدر بالا میرویم که یکهو میبینیم یک سرزمین زیر پایمان است. سرزمین طارم. آن دورها منجیل است. آن رودخانه سپیدرود است. آن بالا آببر است. آن انتها را میبینی؟ پشت آن کوه ماسوله است. پشت آن یکی کوه خلخال است... کل طارم از ارتفاع این جاده دیده میشود...جادهای که از جاده چالوس هم خفن تر است. پیچها و سربالاییهای این جاده کجا و جاده چالوس کجا؟هر چه به سمت زنجان میرویم جاده سبزتر میشود. کوهها پر از علف میشوند. عکس که میاندازیم شبیه تپهی سبز ویندوز ایکس پی میشود! انتهای جاده میرسد به اتوبان زنجان قزوین. میرسد به 15کیلومتری زنجان...پس نوشت: به عنوان یک تجربه، جاده ی منجیل- زنجان را باید از سمت زنجان آمد. 15کیلومتر مانده به زنجان پیچید توی این جاده و از منظره هایش سرشار از روح و زندگی شد. از سمت زنجان چند تا خوبی دارد. یکی این که مناظر سرسبز جاده در ابتدای مسیرند. در انتهای مسیر هم سد سپیدرود انتظار خیلی خوبی خاهد بود. یکی دیگر هم این که مسیر سرپایینی خاهد شد و روی ماشین فشار چندانی نخاهد آمد و...